پیش‌بینی پول آینده / در آینده مردم چه چیزی را به‌عنوان پول قبول خواهند کرد؟

آینده‌ای که از آن چیز زیادی نمی‌دانیم، همیشه موضوعی جذاب برای پیش‌بینی بوده است؛ موضوعی که برای سرمایه‌گذاران دانستن درباره آن صرفاً یک کنجکاوی یا ماجراجویی نیست، مسئله سود بردن یا نبردن است. مسئله قدرت و برتری و پیشگام بودن است و اینکه چه چیزی در آینده مهم‌تر از آن است که بدانیم پول آینده چیست و مردم در آینده چه چیزی را برای مبادلات خود یا ذخیره ارزش کار و دارایی‌هایشان قبول خواهند کرد و به رسمیت خواهند شناخت.

در سال 1877، زمانی که ماجراجویی کاشف به نام «هنری مورتون استنلی» (عکس صفحه قبل) به‌دنبال یافتن سرچشمه‌های رود نیل بود، فقط می‌توانست حدس بزند که مردمی که در آنجا با آنها روبه‌رو می‌شوند، چه چیزی را به‌عنوان پول می‌پذیرند. او اطلاعات دقیقی درباره آن مردمان نداشت و صرفاً حدس می‌زد به احتمال زیاد پارچه، مهره و سیم را به‌عنوان پول یا وسیله تبادل کالا بپذیرند. او مقدار زیادی از اقلام را در سفر به آفریقا با خود به همراه برد. به همین دلیل او مجبور شد نزدیک به 100 باربر برای حمل همه لوازم مورد نیاز این سفر و «پول‌هایی» که او امیدوار بود در صورت کمبود منابع از آنها استفاده کند، استخدام کند!

اما وقتی به آنجا رسید آفریقایی‌ها به پیشنهاد مهره و سیم به‌عنوان پول حسابی خندیدند. پارچه ولی برای آنها تا حدی جذاب بود، اما نه پارچه‌ای که او با خودش آورده بود. او نوع اشتباهی از پارچه را انتخاب کرده بود و کسی خواهان آن نبود. استنلی عملاً در پیش‌بینی پولی که در سفر اکتشافی‌اش قرار بود به کارش بیاید، به بیراهه رفته بود. نتیجه اینکه تقریباً نیمی از همراهان او نتوانستند از مردم محلی غذایی تهیه کنند و قبل از اینکه توسط گروه دیگری از کاوشگران اروپایی نجات یابند، از بیماری و گرسنگی جان خود را از دست دادند.

واقعیت این است که حتی با سال‌ها تجربه، استنلی که جاهای مختلفی از دنیا را گشته بود، نتوانست درست حدس بزند که در یک منطقه ناشناخته آفریقای مرکزی چه چیزی به‌عنوان پول پذیرفته می‌شود. امروز هم صورت‌مسئله چیزی شبیه همین ماجراست. درست است که دیگر سرزمین و مردمان ناشناخته‌ای برای کشف‌کردن باقی نمانده، اما آینده و آیندگانی در پیش هستند که ما نمی‌دانیم چگونه‌ خواهند بود و مهم‌تر اینکه چه چیزی را به‌عنوان پول قبول خواهند داشت. آینده هنوز یک موضوع جذاب برای کشف و پیش‌بینی است.


طلای دیجیتال، زنگ نمی‌زند؟


بیت‌کوین قرار است پولی برای آینده ما باشد، اما رمزارزی که به طلای دیجیتال شهره شده، اخیراً بر خلاف طلای واقعی که نه زنگ می‌زند و نه خوردگی و فرسایش و کهنگی دارد، نشانه‌هایی از خوردگی را از خود نشان داده است. اینکه طلای واقعی هرگز خورده نمی‌شود، یکی از اولین دلایلی است که باعث شده به‌عنوان پول انتخاب شود.

طلا از کاغذ، گل یا چوب بادوام‌تر و از سنگ انعطاف‌پذیرتر و کمیاب‌تر بوده و کماکان این‌گونه است. شکی نیست که طلای دیجیتال از بسیاری جهات بهتر از طلای آنالوگ است، اما با رقابت سخت‌تری مواجه است؛ به جای کاغذ و سنگ، باید با دلار آمریکا، فرانک سوئیس، سهام، املاک، سایر ارزهای دیجیتال و بسیاری دارایی‌های دیگر رقابت کند.

از آنجایی که بیت‌کوین اخیراً در بسیاری از این رقابت‌ها عملکرد ضعیفی داشته، به‌طور فزاینده‌ای در خطر از دست دادن جایگاه خود به‌عنوان طلای دیجیتال و روایت غالبش برای ذخیره ارزش قرار دارد. البته این شاید تعجب‌آور هم نباشد، زیرا به نظر می‌رسد حتی خود طلا نیز روایت غالب خود برای حفظ ارزش را از دست داده باشد؛ چراکه دولت‌ها سریع‌تر از آن چیزی که حتی پرشورترین مدافعان طلا می‌توانستند تصور کنند، پول چاپ می‌کنند.

ممکن است، از آنجایی که اکنون سرمایه‌گذاری‌های زیادی برای انتخاب داریم، مردم به‌سادگی دارایی‌های مولد را به دارایی‌های سخت ترجیح ‌دهند که البته قابل درک است.

اما هنوز پرسش اساسی پابرجاست؛ اینکه آیا بیت‌کوین 20 سال دیگر ارز اصلی برای ذخیره ارزش در جهان خواهد شد؟ راستش کسی نمی‌تواند پیش‌بینی درستی از آن زمان داشته باشد و جواب صحیحی به این سؤال بدهد، اما وقتی کسی می‌پرسد آیا مردم 20 سال دیگر کفش‌های ایرجردن می‌پوشند، فیلم‌های دیزنی تماشا می‌کنند یا در آمازون خرید می‌کنند؟ قریب‌به‌یقین می‌توان گفت بله. اگر هم از نایکی یا آمازون خرید نکنند، از یک جای دیگر مایحتاج مشابهی را خرید خواهند کرد. پس اگرچه احتمالاً ایرجردن خود واحد پول یا وسیله مبادله نخواهد بود (شاید هم شد!)، اما تقاضاهای آتی برای کفش‌های ایرجردن احتمالاً سهام نایکی را به یک منبع ارزشمند دارایی تبدیل خواهد کرد.

به عبارتی شاید کمبود تولید یک ارز به‌دلیل سقف محدود عرضه آن نتواند برای آن ارزش خاصی ایجاد کند، در صورتی که تقاضای آتی برای کالاها و خدمات همیشه ارزش شرکت‌ها را بالا می‌برد.


اتریوم و تکامل گالاپاگوسی آن


اگر یک سقف مشخص و محدود برای یک ارز به اندازه کافی ایده خوبی نیست، درباره یک سقف روبه‌کاهش چه می‌توان گفت؟ این ایده پشت اتریوم به‌عنوان پول فوق‌العاده است، اما روایت کاهش تورمی اتریوم که از ابتدا خیلی‌ها را مجذوب کرده، با ماجرای ادغام حسابی مورد چالش قرار گرفته است.

نرخ سوختگی اتریوم قاعدتاً باید هر زمان که فعالیت شبکه افزایش می‌یابد، بالا برود، اما شروع آهسته آن در ماجرای ادغام نشان می‌دهد که روایت کاهش تورمی اتریوم تابعی از توانایی آن برای جذب فعالیت‌های هزینه‌زای دیگر است. این باعث می‌شود که کمتر شبیه سهام نایکی باشد تا بیت‌کوین.

اتریوم مانند نایکی که کفش‌های کتانی می‌فروشد، فضای بلوک را می‌فروشد، بنابراین وضعیت اتریوم به‌عنوان ذخیره‌کننده ارزش به تقاضای آینده برای آن فضای بلوکی بستگی دارد. اما مشکل این است که هر کسی می‌تواند در مورد نوع کفش‌های کتانی افراد در آینده نظر بدهد، ولی همه نمی‌توانند در مورد فضای بلوکی که مردم در آینده استفاده خواهند کرد، نظر بدهند. پرسش کلیدی این است که آیا اتر همچنان باارزش‌ترین فضای بلوک در 10 یا 20 سال آینده را خواهد داشت؟

اتریوم در بین دیگر رمزارزها همیشه به‌دلیل توانایی ستودنی‌اش در بهتر شدن و تکامل مورد توجه بوده، اما حرکت به سمت مکانیسم اثبات سهام شش سال طول خواهد کشید. در دنیای وب3 این موضوع یعنی چیزی شبیه سرعت تکامل جزایر گالاپاگوس.


آلت‌کوین‌ها و مسئله کارمزد


اتریوم ممکن است به اندازه کافی کارمزد ایجاد کند تا آن را بتوان یک ذخیره ارزش فوق‌‌العاده محسوب کرد، اما چه کسی می‌تواند بگوید که این تنها ارزی است که بیشترین هزینه را ایجاد می‌کند. چون گزینه‌های خوب زیاد دیگری در بین رمزارزها وجود دارد که با اتریوم برابری می‌کنند.

اگر بپذیریم که معیار ذخیره ارزش، توانایی ایجاد کارمزد در آینده است، می‌توانیم به‌دنبال این کارمزدها در هر جایی که ممکن است رخ دهد، باشیم و لازم نیست فقط یک منبع را انتخاب کنیم. به همین دلیل است که خیلی‌ها اعتقاد دارند سبدی از ارزهای رمزنگاری‌شده درآمدزا ممکن است شرایط بهتری نسبت به اتریوم در این خصوص داشته باشند.

اما همه‌چیز به این سادگی نیست. اول اینکه عرضه ارزهای درآمدزا محدود است و دیگر اینکه پیش‌بینی برندگان نهایی تقریباً غیرممکن است. واقعیت این است که در بازار اوراق بهادار، می‌توانید یک صندوق با سهام متنوع از شرکت‌های بزرگ بخرید و خیال‌تان راحت باشد که بدانید آن شرکت‌های بزرگ (متأسفانه) برای دهه‌های آینده رانت‌هایی را از اقتصاد پیدا خواهند کرد و به سود می‌رسند، اما کریپتو (خوشبختانه) خود را به رانت‌های اقتصادی متصل نکرده، بنابراین صرف خرید و نگهداری بزرگ‌ترین ارزهای دیجیتال احتمالاً به اندازه خرید و نگهداری بزرگ‌ترین سهام مؤثر و سودده نخواهد بود و فارغ از اینکه درباره اتریوم یا هر آلت‌کوین دیگری صحبت می‌کنیم، این واقعیتی است که فعلاً با آن روبه‌رو هستیم.


دیفای و توکنایز کردن همه‌چیز


اما حتی اگر کریپتو برای سرمایه‌گذاران خیلی هم گزینه‌ای عالی نباشد، تقریباً می‌توان مطمئن بود که برای کاربران عالی است. دنیایی را تصور کنید که در آن هر دارایی توکنایز شده و روی یک زنجیره بلوکی قرار گرفته است. دنیایی که در آن پروتکل‌های دیفای برای تغییر هر دارایی توکن‌شده به دارایی دیگر در دسترس هستند. در چنین دنیایی لازم نیست بدانید که مردم چه ارزی را می‌پذیرند، بلکه فقط باید بتوانید به آن سوئیچ کنید.

مثلاً تصور کنید از توکن زمین‌های کشاورزی توکن‌سازی‌شده، برای خرید یک کاسه سوپ ویتنامی در هانوی استفاده کنید و آن را به کسی بدهید که بتواند فوراً آن را به پول ویتنامی یا هر ارز یا دارایی دیگری که ممکن است دوست داشته باشد، تبدیل کند. یا حتی به رمزارزی فکر کنید که ارزش آن به یک سبد قابل تنظیم از کالاهای مصرفی در دنیای واقعی متصل است؟ چنین توکنی برای هرکسی می‌تواند جذاب باشد.

به همین دلیل است که عده‌ای صحبت از معاهده «برتون وودز 3» می‌کنند؛ معاهده‌ای فرضی که در آن کالاها، جایگزین دلار آمریکا به‌عنوان ارز ذخیره جهانی می‌شوند. چنین اتفاقی در دنیای آنالوگ غیرممکن است، اما اگر همه کالاها به اوراق بهادار توکنایزشده تبدیل و روی زنجیره بلوکی قرار بگیرند، ممکن است با کریپتو بتوان به چنین آینده‌ای رسید!


چه نتیجه‌ای می‌توان گرفت؟


واقعیت باز هم این است که پیش‌بینی‌کردن سخت است، به‌خصوص در مورد آینده، بنابراین فقط می‌توان یک فهرست از احتمالات را ردیف کرد که بر اساس دیدگاه افراد نسبت به زندگی مرتب شده باشد:

از نگاه بدبینان: بیت‌کوین آینده خوبی دارد؛ چراکه اوضاع واقعاً ناگوار خواهد شد. کافی است به تورم شدید و دولت‌های در حال فروپاشی فکر کنید!

از نگاه خوش‌بینان: خرید اتریوم و آلت‌کوین‌ها شرط‌بندی روی این پیش‌بینی هستند که دنیای رمزارز به‌طور پایدار هزینه‌های زیادی ایجاد می‌کند.

از نگاه سنت‌گرایان: خرید سهام شرکت‌ها شرط‌بندی روی این دیدگاه است که خوب یا بد، دنیا تغییر چندانی نخواهد کرد.

از نگاه آینده‌پژوهان: دیفای شرط‌بندی روی این پیش‌بینی است که همه‌چیز توکنایز خواهد شد و بر بستر بلاکچین‌ها قرار خواهد گرفت.

برای هر کسی ایده و پیش‌بینی‌اش از پول مطمئن باید منعکس‌کننده ایده و پیش‌بینی او از آینده باشد. پس بهتر است از روی دیدگاه خود شرط‌بندی کنید!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.